جنگ و روز بین المللی زن

آنچه در مورد جنگهای جهانی در کتاب های تعلیمی خوانده بودیم، شاید هرکدام ما تلاش می ورزیدیم تا به حیث صفحاتی از تاریخ سنوات وقوع و طرفداران جوانب در گیر جنگ را از بر کنیم، شمار کشته  شدگان و سایر تلفات هم به حیث یک عدد برای ما مهم بود. اما از موضوع خاص سرنوشت زنان و رنجهای را که زنان  در جنگ ها از سر می گذرانند، چیزی نمی خواندیم  و از بر نمی کردیم. در مورد رنج آوارگان سالمند، بیچارگی دختران قد و نیم قد و کودکان بی گناه و معصوم، چیزی گفته نمی شد. از دقیقۀ اصابت مرمی بر قلب سربازی و حالت روحی و جسمی وی چیزی نوشته نبود. بار ها خوانده ایم که فلان شاه و جنگجو از کشته پشته ساخت، ولی این سطور را برای گرفتن نمره در مضمون تاریخ ضبط می نمودیم. اعداد گاهی کم و گاهی زیاد می بود، اما از رنج واقعی انسان ها، از مشقت مادران، پدران، خواهران، برادران، فرزندان، دختران و فامیلهای که  یک عضو و یا اعضای دوست داشتنی شان را از دست داده بودند، کلمه ای گفته نمی شد. تلفات جنگها برای ما صرف اعداد بودند که باید یاد میگرفتیم تا نمرۀ خوب ببریم.

اما زمانیکه جنگ های خانمانسوز بر زندگی مردم افغانستان در شهر ها و دهات سایه افگند، عملا بد بختی های جنگ را دیدیم و چشیدیم. ما فهمیدیم که جنگهای را که در مضمون تاریخ خوانده بودیم، تنها عبارت از شروع ، ختم ، تقسیمات اراضی و شمارۀ از کشته شدگان نبوده، بلکه  درد و الم جان سوز و ویرانی های بی مانند را با خود داشته است.

جنگهای پی در پی، بیرحمانه و بدون وقفه که بالای مردم افغانستان تحمیل شده است وتقریباً نیم قرن است که زندگی مردم ما را در قبضه گرفته، برای ما فهماند که تفنگی که  برسر شانه در وقت رسم و گذشت عسکری گذاشته می شود، میتواند از آن گلولۀ فیر  شود که قلب کسی را بشگافد. و راکتی که دل ابر ها را پاره می کند، میتواند قریه و شهری را به تباهی بکشاند. ما دانستیم که جنگ حداقل دو طرف متخاصم دارد که میتواند حتی برادر را از خواهر جدا نماید و در دو صف متخاصم بکشاند.

در عصر کنونی شاید ما ملتی باشیم که یکی از درازترین جنگ های وحشتناک و کشنده را در این برهۀ زمانی تحمل نموده ایم، در این مدت شکست خوردیم و شکست دادیم؛ اما نشکستیم و به حیث یک ملت تا هنوز با قامت استوار باقی مانده ایم. ولی جنگ درد دارد و رنج، عقب ماندگی و پیامد های ناگوار دیگر، که ما همۀ آن را شاید بدتر و زیادتر از بسیاری از جهانیان دیگر دیده و  درک می نماییم. شاید هر فامیل افغان درد از دست دادن جوانان، پسران، برادران و پدران، دختران و مادران را به نحوی در جنگ تجربه کرده و مصیبت ها و پیامد های تباه کن آنرا از سر گذرانده باشد.

 اگرچه زنان  کمتر در تصامیم صلح و جنگ، صحنه های جنگی و عملیات های رزمی مستقیم سهم می گیرند، اما زیادترین ثقلت درد و رنج جنگ را بر شانه های خود حمل می کنند. زنان افغانستان به حیث مادر شهید، همسر بیوه شده، دختر یتیم و خواهر تنها شده در طول سال های متوالی رنج زندگی را به دوش کشیده اند. مادرها فرزندان عزیز خویش را ازدست  داده، خواهرها به مرگ برادر اشک میریزند، دختران از سایۀ پدران محروم می شوند، زنان در سوگ همسران خویش می نشینند و روزهای سیاۀ درد و رنج بیوه گی ایشان شروع می شود که با صد ها عذاب دیگر اجتماعی و اقتصادی می انجامد. فامیل ها نان آوران خویش را از دست می دهند و با فقر و رنج دوامدار دست و پنجه نرم می کنند. جنگ همانطوریکه به هستی مادی و معنوی ملی کشورما صدمه های جبران ناپذیر وارد نموده است، وضعیت اقتصادی، اخلاق فردی و اجتماعی و نوع زندگی فامیلی را نیز تحت سایه شوم خویش قرار داده است.

با وجود ورود سرمایه های سرسام آور در بیست سال اخیر، جنگ در کشور مانع تغیرات بنیادی اقتصادی گردید، مزرعه ها و فابریکه ها به میدان جنگ تبدیل شدند، از فهم و انرژی فزیکی مردم برای بهتر ساختن ماحول سکونت و رشد مالداری و تولیدات منطقوی به صورت درست کار گرفته نشد. فابریکه ها و تصدی های تولیدی و خدماتی از عدم موجودیت روشنفکران کار کشته و کارگران ماهر صدمه دید، این همه فکتورهای منفی و ویران گر بر زندگی زنان تاثیر مستقیم نموده که آنها بار ثقیل جنگ را بیشتر از همه بر دوش کشیده و هنوز هم می کشند.

در جامعۀ سنتی، مذهبی، عقب مانده و مرد سالار افغانستان که قیودات و محدودیت های بیشتر فامیلی، محیطی، کلتوری، اجتماعی و قانونی برای فعالیت مستقل و دلخواه زنان وجود دارد، بار جنگ را بر ایشان چندین مرتبه ثقیلتر ساخته است. خانم ها در پهلوی از دست دادن عزیز خویش، امکان دریافت کار و عاید برای اعاشه و اباطۀ فرزندان و اعضای فامیل را نیز از دست داده اند. و حتی در بعضی جاهای وطن ما اجازه رفت و آمد و گشت و گذار مستقل را ندارند. زنان که از مجبوریت و یا نظر به علاقۀ فطری و هم بخاطر خدمت به فامیل و کشور خواهان کار می باشند، نمی توانند که مطابق میل، مهارت و رشتۀ مسلکی خویش آزادنه مصروفیت کاری دریافت کنند. در چنین شرایط آن عده از زنانی که بر علاوۀ بار روحی ناشی از جنگ، نبود مردان فامیل را نیز بر شانه های خود حمل می نمایند،  با  قیودات اجتماعی و قانونی نیز رو به رو بوده و زندگی پر از مشقتی را به سر میبرند.

بدون شک زندگی و سرنوشت تلخ مردان و زنانی که رسماً در جنگ ها اشتراک می کنند، پر خطر است؛ و اما زنان، کودکان و آن عده مردان سالخورده و معیوب که قادر به اشتراک در جنگ نیستند، نیز با تراژیدی های غیر قابل تصور رو به رو می باشند.

 مردم  و خانواده های افغان در طول جنگهای افغانستان معاصر تا همین حالا مصیبت حوادث و جنگ ها را با گوشت و پوست خود احساس کرده و با بدبختی های نا خوانده و ناشنیده دست و گریبان اند. باید به یاد داشته باشیم که جنگهای افغانستان عمدتاً محصول تضاد ها و اختلاف منافع گروپ های اجتماعی داخلی نبوده، بلکه از جانب بیگانگان سلطه جو شعله ور گردیده است، و فشار مادی و معنوی آن بالای افغانها و افغانستان تحمیل می گردد. چنین جنگهای نیابتی دراز مدت طبیعتا بالای کرکتر و برخوردهای اجتماعی مردم نیز تاثیر منفی را وارد می نماید.

حالا که در اروپا جنگ آغاز شده است، اگر از طریق وسایل جمعی مدرن بوی خون را احساس نمی کنیم، مگر رنگ آنرا می بینیم و آواره شدن زنان، کودکان، کهن سالان و مردان را در دنیای مدرن و به بلوغ رسیدۀ اروپا نظاره گر هستیم. تعمیرات و دستگاه های بزرگ می سوزند و خانه ها ویران میشوند. زن و مرد و طفل آواره شده و در فرار هستند. جنگجویان با بزرگترین سلاح های مدرن که تولید آن در حقیقت نتیجه بلوغ فکری و مصرف سرمایۀ وافر بشر است، دست می برند و جهان را در معرض خطر سلاح های خطرناک هستوی قرار می دهند.

علل عمده جنگ ها تصادم منافع در سطح ملی ، منطقوی و جهانی است. همچنانی که از چندین دهه بدینسو در کشور ما جنگ های نیابتی شدیدی جریان دارد، که هنوز هم در شعله ها و عواقب فاجعه بار آن میسوزد، در بسیاری از نقاط دیگر جهان هم چنین جنگهای نیابتی شعله ور شده اند.

جنگ فعلی روسیه و اوکراین مصداق همین حقیقت است که جهان برای ایجاد نظم جدید بر اساس منافع کشور های ثروت مند، پرقدرت و بزرگ جهان هر زمان به جنگهای جدید ضرورت دارد تا یکی در مقابل دیگر سد ممانعتی را ایجاد نموده، و خود از مزایای آن مستفید گردند.

معامله تقسیم جهان برای استفاده از پیداوار روی زمینی و زیر زمینی و استفاده از قوای بشری علل عمده جنگ های خانمانسوز اند که با وسایل پیشرفته تر نظامی عملی می گردد.

اگرچه بعد از ویرانی ها و تلفات بزرگ انسانی در جنگ جهانی دوم  ممالک بزرگ  و پیشرفتۀ جهان تا فعلاً کوشش دارند تا  در مقیاس بزرگ با هم شاخ به شاخ نه شوند ولی در این روز ها این معادله رنگ دیگری را به خود گرفته است. باید منتظر ماند که عقل و درایت سیاستمداران بزرگ جهان در مورد آینده زمین چه سیاستی را انتخاب خواهد کرد.

با این مقدمه طولانی روز جهانی زن را به همه زنان جهان و به خصوص به خواهران عزیز افغان در داخل و خارج کشور از صممیم قلب تبریک می گویم. زنان جهان باید بر ضد جنگ متحد شوند و نگذارند که ماشین جنگی از این بیشتر فرزندان کره زمین را ببلعد.

 به آرزوی صلح در کرۀ خاکی ما، قطعه شعری را فریاد می کنم:

 نابود باد جنگ که ظلم است و خدعه است

نابود باد میل فنا ناپذیر نفس

نابود باد وفرت و ندرت در این  جهان

نابود بود باد هرچه بزاید هراس و ترس

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا