زنان نام دار تاریخ
دستگیر نایل
گوهرشاد بیگم
تیموریان هرات،عصر درخشانی را در خراسان نه، بلکه در منطقه گذرانیدند.در زمان حکمروایی شاهان تیموری خراسان مهد علم، هنر، ادب، سیاست و تمدن درخشانی بود. میتوان گفت که رنسانس در شرق بود.و لذا زنان نیز دراین دوره از آزادی هایی برخوردار بودند.موسیقی،خطاطی، رقص، آواز خوانی، معماری وبسیار هنر ها وعلوم در این عصر به شگوفایی و تعالی رسید.ودر همه این دست آورد ها، زنان نیز نقش قابل ملاحظه ای داشتند.
از زنان با فضل واهل سیاست این دوره، یکی هم (گوهرشاد بیگم) است.گوهر شاد، دختر امیر غیاث الدین، رییس قبیلهء ترخا نیان وهمسر شاهرخ میرزای تیموری واز اشراف زنان خراسان (780 _861 ه ق) بود.امیر غیاث الدین، پدر گوهر شاد نیز یکی از امرای عصر تیموری بود.ولقب ترخان را چنگیز خان به او داده بود.گوهر شاد درسال 780 ه ق ) دیده بجهان کشوده است.این زن سیاستمدار و فرهنگ پرور،به شعر وشاعری هم عشق وصف نا پذیری داشت.وشعراء را در حمایت خویش قرار میداد. چنانچه (مهری ) هروی،یکی از شاعران نامدار عصر تیموری، مصاحب و ندیم او بود.گوهر شاد ، دو فرزند هنرمند و اهل فضل وکمال بنام های ابراهیم سلطان و بایسنغر میرزا داشت.که در هنر خطاطی، از جمله خط «نسخ »سرامد روزگار خود بودند.گوهر شاد بیگم نتنها همسر، بلکه از مشاوران نزدیک شاهرخ میرزا نیز بود.به همت وکوشش های این زن فاضل و هنر دوست، بناهای زیادی آباد شده وبه فرهنگ وتمدن عصر تیموری افزوده است.از انجمله میتوان از مسجد جامع و خانقاه شهر هرات که بنام خود او مسمی شده واز شاهکار های بینظیر هنر معماری ونقاشی در جهان بشمار میرود. دو رواق دارالحفاظ. و دارالسیاده درمشهد که به امر گوهر شاد ساخته شده همچنان خانقاهی که به امر گوهر شاد ساخته شده ودر کنار آن کتابخانه وشفا خانهء بزرگی بنا شده است،از یاد گار های این زن فاضل و علم دوست است…
کتابخانه ای که گوهر شاد امر ساختمان انرا داده بود، حاوی 32 هزار نسخه کتاب با 43 زبان زنده ء دنیا گرد آوری شده که یکهزار نسخه ء آن نسخ خطی عکس برداری شده وبقیه، کتب چاپی بود.مصارف این خانقاه ها، مساجد و کتاب خانه ها را گوهر شاد بیگم شخصا میپرداخت.گوهر شاد بیگم پس ازفوت شوهرش شاهرخ میرزا،درسن هشتاد ویک سالگی، در اثر توطیه عده ای از اهل غرض و بدستور سلطان ابوسعید تیموری، برادر زاده شاهرخ میرزا بقتل رسانیده شد.و در مدرسه ای که بنام خودش آباد شده.،بخاک سپرده شد .(1 ) ویکی پدیا_ دانشنامه ء آزاد با اندک تصرف.. .
نورجهان بیگم: نام اصلی اش،مهر النساء است.دختر خواجه غیاث الدین محمد اعتماد الدوله از فضلا وامیر زاده گان خراسان بود .پدر مهرالنساء پس از تشنج اوضاع مهاجر در هند شد وبه دربار جلال الدین اکبر، شاهنشاه هند تقرب حاصل کرد.در ان سالها که مهرالنساء در حد زیبایی و کمال بود با «شیر افگن خان» یکی از فرماندهان جلال الدین اکبر ازدواج کرده بود.شهزاده سلیم، فرزند جلال الدین اکبر عاشق مهرالنساء میشود وبه مهرالنساء پیشنهاد ازدواج میدهد. اما در جواب شهزاده سلیم میگوید:
نور جهان گرچه به ظاهر، زن است //
در صف مردان، زن « شیر افگن» است
شهزاده سلیم پس از فوت جلال الدین اکبر که به سلطنت دهلی می رسد، در پی توطیه ای در جنگ بنگاله، شیر افگن خان را بقتل رسانیده وبا زور با مهر النساء ازدواج میکند.و به مهر النساء لقب « نور جهان بیگم » داده میشود.این دو زن و شوهر سیاسی و هنری، داستان شور انگیز وعاشقانه ای دارند که هر تاریخ دان و کتاب خوانی از ان آگاهی دارند. نور جهان بیگم افزود بر شاعری، سیاستمدار و مشاور نزدیک نورالدین(شهزاده سلیم) بود و در کار های ادارهء حکومت مداخله میکرد.قصر « تاج محل »در دهلی از شاهکار معماری عصر مغل ها در هند است که برای این زن هنر مند و سیاستمدار، شاه امر ساختمان انرا داد. این بیت در سکه ء شاه جهان حک شده بود:
به حکم شاه جهانگیر یافت صد زیور //
بنام نور جهان، پاد شاه بیگم زر»
عصر امپرطوری مغلها درهند، بدون شک یکی از درخشان ترین عصر تمدن اسلامی است.دراین دوره، زنان زیادی در عرصه های مختلف زنده گی، سهم داشتند.از زنان مشهور در دربار مغولی هند میتوان از زیب النساء بیگم، دختر اورنگ زیب هم نام برد که شاعره ای بود توانا وخردمند.کوکبه ودبدبه ء خسروی را دوست نداشت خلوت گزیده وشکسته نفس بود. خود گوید:
دختر شاهم و لیکن رو به فقر آورده ام
زیب و زینت بس همینم، نام من زیب النساء است
جهان آرا بیگم، ستی النساء بیگم، ودهها تن دیگر، از فرزانگان و زنان فاضل ان عصر بودند که نام انها در تاریخ زنده است..
«(2 ) به نقل از کتاب ادبیات فارسی در میان هندوان_ تالیف دکتر سید عبدالله استاد ادبیات فارسی دانشگاه لاهور..
طاهره قرة العین: نامش زرین تاج بود.پسانها، لقب قرة العین را بخود گرفت.در سال 1230 بدنیا آمد ودر سال 1268 در گذشت.پدر و.مادر طاهره، مسلمان و.مجتهد بودند.او،در آغاز طریقهء شیخیه را برگزید.واز این طریق مدتی رهبری بخشی از شیخیه را در کربلا وعراق بدوش گرفت.زمانی که (محمد علی باب) دعوت خود را آشکار کرد وبه تبلیغ دین خود پرداخت،طاهره به آیین باب گروید.طاهره، نخستین زنی بود که در اجتماع کثیری از مردم، ( روبنده ) حجاب از چهره بر گرفت و اعلام آزادی زن از قید وبند سنت ها کرد و گفت که با امدن آیین باب، احکام اسلام، ملغی شده است.طاهره از شخصیت های برازنده ء آیین باب بود و تا آخرین لحظات زنده گی پر ماجرایش، به این آیین وفادار ماند .
طاهره در جریان تلاش های خستگی ناپذیرش در راه تبلیغ آیین جدید وحقوق زنان دربند کشیده وسنت زده ء زمانش به اتهام دست داشتن به قتل « محمد تقی برغانی » معروف به «شهید ثالث»، باز داشت شد و مدت سه سال را در زندان رژیم قاجاریه گذشتاند.پس ازانکه ناصرالدین شاه قاجار ترور شد،طاهره نیز با دیگر متهمان قتل شاه،زیرعنوان « فساد فی الارض» اعدام گردید.طاهره، اولین زن قربانی اعدام در این اتهام بود. مبارزات طاهره،هم بعد دینی داشت و هم بعد در رهایی زنان از سیطرهء سنت ها وعنعنه های قرون وسطایی و مذهبی.
طاهره،اهل قزوین ایران، لقبش ام سلمه و تخلصش طاهره بود.علوم متداول عصر خود را از پدر و خسرش و ادبیات وشعر را از مادر خود آموخته بود.خشم روحانیون مذهبی زمانی بر طاهره افزونی یافت که او به آیین باب گرویده بود.او با گروه های مخالف زنان همعصر خود گفتگو ها وملاقات ها میکرد.طاهره، شاعر آتشین خو و پرخا شگر و انقلابی بود سروده هایش اکثر سیاسی و مذهبی است.غمنامه مرگ طاهره بسیار درد ناک و تراژدی است.در سال 1856 میلادی بنا بر حکم دو مجتهد ارشد نظام در حالیکه 35 سال داشت، در باغ ایلخانی بردند، خفه اش کردند و جسدش را در چاه انداختند.
بسیاری از فعالان حقوق زن، طاهره را الگوی مبارزات زنان دانسته اند. دکتر شریعتی گفته است: « بد ترین استبداد، استبداد دینی است» زنی فعال در راه آزادی زن و تلاش در راه ارمان هایش را بجرم اعتقاداتش با این شیوه کشتن، الگویی از استبداد دینی است که متولیان دینی ما انجام میدهند.جنبش طالبان افغانستان که زنان را در زمان حاکمیت سیاه و ننگین خود در محضر عام به جرم به اصطلاح بی عفتی وبی حجابی ودهها بهانه ئ دیگر « دُره » میزدند و اعدام میکردند، نمونه ای از وحشت دینی و تطبیق سنت های قرون وسطایی بود که اکنون هم ادامه دارد.طاهره در باب حقانیت دین باب، قطعه شعری دارد که میگوید:
ای عاشقان،ای عاشقان شد آشکا را وجه حق
رفع حجاب گردید هان، از قدرت رب الخلق
آمد زمان راستی، کژی شد اندر کاستی
آن شد که آن میخواستی،ازعدل وقانون ونسق
(3 ) ویکی پدیا_ دانشنامه ء آزاد با اندک تصرف . .( ادامه دارد )