تاریخچه دانشگاه کابل
سلسله شفیع – دانشجو اقتصاد
دانشگاه کابل، بزرگترین و قدیمی ترین مؤسسهٔ آموزش عالی در افغانستان است که در سال ۱۳۱۱ هجری خورشیدی مطابق با ۱۹۳۲ میلادی تاسیس گردید. در این سال نخستین پایه دانشگاه کابل با تاسیس دانشکدهطبی، نهاده شد. در سال ۱۳۱۷ هجری خورشیدی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، در سال ۱۳۲۲ هجری خورشیدی دانشکده علوم ساینس و در سال ۱۳۲۳ هجری خورشیدی دانشکده ادبیات تأسیس گردید. سپس،برخی از دانشکده های که به صورت پراگنده و دور از هم، در نقاط مختلف شهر به فاصله های دور از ریاست دانشگاه قرار داشتند، به داخل محوطه دانشگاه کابل انتقال داده شدند و اینگونه بود که این دانشگاه رنگ تازه یی به خود گرفت. رنگ که نه تنها داخل کشور، بلکه بیرون از آن در کشور های همسایه و منطقه نیز نمایان شد.
روزگاری دانشگاه کابل در قطار با اعتبارترین دانشگاه های آسیا شناخته می شد. و محصلین زیادی از کشور های آسیایی و حتی اروپایی و آمریکایی را در خود پرورش می داد. اما در زمان جنگ های داخلی، متاسفانه دانشگاه کابل به یکی از آسیپ پذیر ترین مکان ها مبدل شد؛ زیرا وجود جبهه های مختلف در اطراف این دانشگاه باعث شد تا بیشتر از موشک های طرفین جنگ، بر محوطه دانشگاه کابل فرود آید و دامانی که روزی هزاران جوان از داخل و خارج کشور را در خود پرورش می داد، به مخروبه یی مبدل شد.
پس از پایان جنگ های داخلی و با به میان آمدن زمامداری طالبان، دانشگاهکابل نیز چهره دیگری به خود گرفت؛ چهره که مملو بود از محدودیت های ساخته شده توسط گروه افراط گر و وحشی به نام طالبان. تحصیل دختران منع قرار داده شد و پسران نیز باید با رعایت قوانین این گروه به دانشگاه می آمدند. با این وضعیت، رفته رفته دانشگاه کابل اعتبار منطقوی و حتی جهانیاش را از دست داد. اما خوشبختانه با روی کارآمدن حکومت حامد کرزی در سال ۲۰۰۱ میلادی، دانشگاه کابل نیز از محدودیت های وضع شده گروه طالبان آزاد شده و برای رسیدن به جایگاه قبلی اش سفر طولانی خود را آغاز کرد. از آن زمان تا اکنون که بیست سال می گذرد، دانشگاه کابل همه ساله شاهد حضور بیشتر و بیشتر دانشجویان بوده و نیز سالانه هزاران دانشجورا در مقطع لیسانس و فوق لیسانس فارغ می دهد.
دانشگاه امروز کابل با دانشگاه هشتاد سال قبل تفاوت های زیادی کرده است. از نگاه کمی و کیفی پیشرفت های چشمگیری داشته است اما باز هم بر اساس اظهارات مسئولان، این دانشگاه تاکنون نتوانسته است اعتبار قبلی خود را در سطح منطقه و جهان به دست آورد. وجود ميكانيزم آموزشي كهنه خلاف استانداردهاي جدید، عدم موجودیت فضاي انتقادپذپري، نبود سيستم شاگرد محوری، نبود بسترهاي لازم تحقيقي، عدم استفاده از شيوههاي تحقیقی جهت افزايش سطح علمي دانشجويان، تداوم کاری استادان کهن سال، نبود نشريههاي تخصصي و علمي، از کاستی ها و مشکلات عمده موجود در این دانشگاه گفته می شود. گذشته از این موارد، یکی از مشکلات عمده که دانشگاه امروز کابل با آن دست و پنجه نرم می کندوجود اختلافات سیاسی، قومی، سمتی و زبانی در این دانشگاه است. از آنجاییکه کابل به عنوان پایتخت کشور، اقوام مختلف را در خود جا داده است؛دانشگاه کابل نیز همه ساله میزبان دانشجویان از اقوام مختلف کشور می باشد که این موضوع هر از گاهی فضای این دانشگاه را با مسایل سمتی، قومی و زبانی مسموم می سازد. این تعصبات نه تنها میان دانشجویان، بل میان اساتید و کارمندان اداری این دانشگاه نیز وجود دارد. حال آنکه، این دانشگاه به عنوان عالی ترین نهاد علمی و دانشجویان، اساتید و کارمندان آن به عنوان جامعه اکادمیک کشور که چشم و امید مردم جنگ زده و رنجدیده ما هستند، از چنین موضوعاتی باید کاملا به دور باشند.
امروزه دانشگاه کابل با نزدیک به نود سال سابقه، ۱۸ دانشکده دارد و راه یافتن به این دانشگاه، به بزرگترین آرزوی هر متعلم افغان مبدل شده است. متعلمین سال دوازدهم مکاتب، برای راه یافتن به این دانشگاه چی بسا از شب های شان را که با درس خواندن و زحمت کشیدن سحر میکنند. اما به دلیل بلند بودن تعداد متقاضیان و کم بودن ظرفیت پذیرش دانشگاه، هر متعلم جوان افغان فرصت راه یافتن و آموزش دیدن در این دانشگاه را بدست نمی آورد.برای ورود به این دانشگاه باید آزمون کانکور را سپری کرد و تنها شرکت کنندگانی که بلند ترین نمرات را در این آزمون کسب کنند، می توانند به دانشکده های این دانشگاه راه پیدا نمایند. اما این پایان کار نیست؛ جهت بدست آوردن مدرک فراغت و به پایان رساندن دانشگاه با موفقیت، نیز باید زحمات زیادی را متحمل شد. هر چند از سیستم نامعیاری و کهنه تدریسی در این دانشگاه شکایت می شود و گفته می شود که فارغین این دانشگاه فقط انبوهی از نیروی به ظاهر تحصیل کرده و فاقد توانایی، تخصص و مهارت های لازم در رشته های شان هستند اما از حقیقت نباید گذشت؛ دانشجویانافغان با وجود تمام مشکلات فرا راه شان، با اندکترین امکانات که به دست دارند برای ساختن آینده کشور در بدترین شرایط امنیتی و سیاسی آموزش دیده و تحصیل می نمایند که این خود کار ساده یی نیست. و اگر شرایط که دانشجویان افغان در آن تحصیل می نمایند با شرایط دانشجویان کشور های خارجی مقایسه شود، دانشجویان ما، بیست فیصد از شرایط دانشجویان خارجی را هم ندارند. اما باز هم برای رسیدن به آرزو هایشان،دست از تلاش و کوشش بر نمی دارند و دقیقا فقط از دانشجویان افغان می توان چنین عزم راسخ و بلندی را انتظار داشت.
در پایان این نبشته، می خواهم یادی از قربانیان حمله دوازدهم عقرب بر دانشگاه کابل داشته باشم؛ حمله که بر اساس گزارش ها جان ۲۲ تن از دانشجویان بیگناه این دانشگاه را گرفته و ۴۰ تن دیگر را زخمی ساخت.دانشجویان که مانند هر روز عادی دیگر سرگرم فراگرفتن دروس شان بودند اما بیخبر از اینکه طعمه دشمنان بزدل و بی رحم کشور خواهند شد.معصومانه به قتل رسیدند و با دنیایی از امید و آرزو های ناتکمیل شان به زیر خاک رفتند. دشمنان بزدل کشور، شاید بار دیگر پیروزی شان را جشن گرفته باشند؛ از اینکه گلیم غم بر خانه های ما هموار کردند و داغ جوانان بیگناه و آینده ساز ما را بر دل های مان نهادند. برای این کار، شاید از سوی سرکرده های شان تقدیر شده و مدال پیروزی بدست آورده باشند. اما این را بدانند که مردم این سرزمین در مقابل دشمن بی هویت و دست نشانده بیگانه گان، متحد هستند و هیچ گاهی به دشمن سر فرود نمی آورند – تاریخ هم گواه این سخن است.
راه شهدای قلم به دست ما را، ادامه می دهیم تا مشت محکمی باشد بر دهان وحشتی صفتان قرن…
یاد شهدای دوازدهم عقرب بر دانشگاه کابل گرامی و روح شان شاد باد!