تحلیل فلم ادویه تند
نوشته: خاتول مهمند
ادویه تند (مرچ مصاله ) با کارگردانی کتان مهتا فلم ایست محصول سال ۱۹۸۷ و ژانر این فلم در هند بنام (parallel cinema ) سینمای موازی شناخته میشود. در این فیلم بازیگرانی همچون ، نصیرالدین شاه، سمیتا پاتیل ، هوم پوری ، سوریش اوبروی، دیپتینوال، پارش راوال ، سوپریا پاتاک دینا پاتک، موهان گوخاله، ایفا نقش کردهاند.
این فلم روایتگر اوایل هندوستان تحت استعمار انگلیس ، دهه 1940 میباشد. مکان آن منطقه در کجرات ، با صوبه دار
متکبر(نصیرالدین شاه) که بیشتر به باجگیر محلی شباهت دارد با افراد دژخیم اش که گاه و ناگاه مردم روستا را به ستوه می آورده اند.
صوبه دار ( نصیرالدین شاه ) مرد زنباره که مدام زنان قریه را زیر شیر چشم میگیرد و هرچند گاهی از آنها استفاده غیر
مشروع میکند،بزودی چشم وی به سونی بهایی ( سمیتا پاتیل) که در حاشیه دریا مشغول آب بردن است میخورد، سونی بهایی ( سمیتا پاتیل ) زنیباهوش ، زیبا و قوی است. اعتماد به نفس و درک او نمیگذارد تا فریب صوبه دار او را آلوده
بسازد.
نفوذ صوبه دار میان اهالی قریه در حدیست که قدرت نهایی روستا محسوب میشود و ( موخی { سردار روستا })، (سورش اوبروی) مطیعفرمان وی میباشد.
روستاییان که زیری خط فقر زندگی دارندتمام تلاش خود را می کنند تا زندگی خویش را با بخور و نمیر سپری کنند ، مگر صوبه دار بهطور ناگهانی بار مالیات سنگینی بر شانه های آنان می اندازد.
روستاییان که بیشتر بی سواد و بی اطلاع از جهان خارج هستند و با دیدن یک پایه گرامافونی که نزد صوبه دار میباشد با حیرت زدهترین گی او را به خدا میدانند.
تنها فرد باسواد در روستا مدیر مکتب (بنیامین گیلانی) است که اصرار به آموزش کودکان ، حتی کودکان دختر دارد ، باری همسر ( سردار {موخی}) یگانه دختر خود را به مکتب ثبت نام می کند ، اما توسط (سردار {مورخ}) مورد سرزنش قرار می گیرد، چی سردار مانندهمه مردان دیگر آن روستا معتقد است که دختران نباید به مکتب فرستاده شوند!
برادر کوچکتر موخی (موهان گوکاله) که او نیز در خفا دختری از طبقه پایان اجتماع را دوست دارد، روزی از مدیر مکتب ( بنیامینگیلانی) معنای کلمه سواراج ( آزادی) را می پرسد).
(بنیامین گیلانی ) اوضاع بد منطقه را مثال زده برادر موخی را خبردار از در بند بودن آنها بدست صوبه دار میکند.
صوبه دار و افرادش روزمره به روستا حمله برده از غذا تا مواشی و لباس مردم را به یغما میبردند.
صوبه دار مردی مغرور و بیرحم که از قدرت خود به هر طریق ممکن سو استفاده می کرد روستاییان مجبور میساخت تا او را راضی نگهدارند.
روستاییان مکلف بودند تا به طور مرتب مهمانی هایی را برای او و افرادش برپا کنند ، غالباً با هزینه و هدایا های چیز و ناچیز خویش رااز دام او می رهاندند. از جانب دیگر روستاییان مکلف بودند تا برای جلب رضایت صوبه دار زنان را که او از میان قریه انتخاب میکرد بهدلربایی وی بفرستند.
(سردار {موخی}) با وصل آنکه نیت خوب در برابر روستاییان دارد مگر نزد صوبه دار به طور کلی ضعیف و ناتوان میباشد. او یکبار بههدف مذاکره درمورد امتیازات مالیات و راضی نگه داشتن صوبه دار با او صحبت میکند مگر جواب دندان شکن از جانب صوبه داردریافت میکند.
مدیر مکتب روستا (بنیامین گیلانی) که از پیروان مکتب گاندی و اصلاح طلب است امید دارد که روزی روستا از قید و بندهایی صوبه دارو امثالش رهایی یابد.
در یک چنین شرایطی صوبه دار با جسارت از سونی بهایی ( سمیتا پاتیل ) تقاضای غیر مشروع میکند و میکوشد تا او در برابرخواست اش تسلیم شود. اوضاع وقتی تیره میشود که سونی بهایی ( سمیتا پاتیل ) جسارت صوبه دار
( نصیرالدین شاه ) را با نواختن سیلی محکم به صورتش جواب رد میدهد. سونی بهایی بعد از این حادثه سیلی زدن بلافاصله پا به فرار میگذارد و تلاش زیاد به کارخانه مساله (کارخانه ادویه جات) پناه می برد.
ابوميان (اوم پوري) ، دروازه بان مسلمان مسحور و نگهبان کارخانه ، سونی بهایی ( سمیتا پاتیل ) را در کارخانه پناه داده و درب کارخانهرا به سختی بسته می بندد تا سونی بهایی از هجوم سربازان صوبه دار در امان باشند.
سربازان صوبه دار سعی می کنند تا ابوميان ( هوم پوری ) در را باز کند. هنگامی که به این کار موفق نمیشوند، آنها
سعی می کنند تا ازعقب بام وارد کارخانه شوند مگر با مقاومت شدید ابوميان ( هوم پوری ) مواجه میکردند.
ابوميان ( هوم پورى ) کماکان بر موضع خود ایستاده ميماند و از باز کردن در امتناع مي ورزد. صوبه دار سعی می کند
تا صاحبکارخانه به گونه با ابومیان کنار بیاید تا درب را باز کنند، اما این کوشش نیز بی ثمر مي پايد. ابوميان از معامله
گرى در شغل خود كهتأمين امنيت كارمندان كارخانه است ، خودداري مي كند.
موضوع زمانى بالا می گیرد و موخی برای حل معضله (پنچایات { جلسه }) روستا را تشکیل می دهد. اهالی روستا
سریعاً سونی بهاییرا محکوم می کنند و تصمیم می گیرند که او باید خود را به صوبه دار تحویل بدهد.
اهالي روسنا در كنار تحويل دادن سونى بهائي شرط ميگذارند كه صوبه دار ديگر از اين دسته خواسته نكرده روستايان را راحت بگذارد. صوبه دار با شنيدن این شرایط می خندد و روستايان براى نجات جان شان مدیر مكتب روستا را متهم به
گذاشتن اين شرط ميكنند.
بالاخره موخی بزرگ رويال نزديك كارخانه مساله رفته با سونى بهايى استدلال مى کند و ميگويد كه لجبازی او ممکن
است برای کل روستادردسر ایجاد کند. موخی به سونى بهايى فشار وارد می کند ، اما سونى بهايى بر حرفش محکم
ایستاده است. در داخل کارخانه ، زنانیکه زمانی از حمایت می کردند ، اکنون با شنيدن خبر سيلى زدن صوبه دار بر سونى بهايى خشمگين ميشوند.
آنها می ترسند که تسلیم نشدن سونى بهايى ، ممکن است صوبه دار را خشمگين كند و در نهايت مردان خود را به بدرفتاری با زنانبفرستد. اين اوضاع سونى بهايى را تقریباً مجبور تسلیم شدن ميگرداند، اما با ممانعت ابومیان مواجه ميشود.
ابوميان که از اوضاع متاثر گردیده موخی و اهالي روستا را با کنایه میگوید: امروز ارباب شما سونی بهایی خواسته فردا نوبت زنان ودختران شما میرسد و آنقدر مرد نیستند که بتوانید از ناموس تان دفاع کنید! در این گیر و دار ابومیان تنها مرد روستا است که جراتحمایت از زنی را میکند.
صوبه دار که حوصله اش سر رفته به سربازان خود دستور می دهد تا درب کارخانه را شکسته و تمام زنان به شمول سونی بهایی را اسیربگیرند.
مردان صوبه دار بلافاصله درب کارخانه را میشکنند، ابوميان با یک شليك موفق به کشتن يكي از سربازان مي شود اما مردان دیگر صوبهدار او را به گلوله می بندند و ابومیان کشته میشود.
بعد از یک گیر و دار کوتاه صوبه دار وارد کارخانه می شود و سعی می کند سونی بهایی را بدست بیآورد. مگر زنان کارخانه به ناگهان باحمله غافلگیرانه بر صوبه دار حمله میبرند. آنها با کیسه های مرچ سرخ کوفته شده به تیم های دو نفره تقسیم میشوند و صوبه دار را از پادر میاورند. مرچ سر و صورت صوبه دار را فرا میگیرد و او با فریاد های دلخراش
نقش بر زمین میشود.در آخرین سکانس سونی بهاییبا داس در دستش ایستاد و با چهره مصمم بسوی کمره نگاه میکند.