داغ

حقیقت های پنهان –کم آبی –تشدید نابرابری های جنسیتی

طاهره حبیبی –فعال محیط زیست

در جامعه که نابرابری در تاروپودش تنیده شده ,رنج هم مفهومی طبقاتی است.رنج مخصوص طبقه تحت ستم است؛برای ان ها رنج عادی است ,جزیی از زندگی شان است و امری عادی هم که توجهی را برنمی انگیزد .تنها برای طبقه فردا است که اگر رنجی عارض شود,توجهات را بطور شگفت اوری بر می انگیزد.چرایی آنهم مهم میشود و بازار تبیین و تحلیل گرمی میگرد .گویا رنج باید شیک  و قشنگ باشد تا همدلی و همبستگی را بجوش آورد وگرنه رنج در شرایط ادبار عادی ومآلوف است.اگر در منطقه ای از افغانستان چند روزی اب قطع شود و زنانی با هیُت های شیک و مد روز ,بادستان تمیزوناخن های کاشته شده رنگی در صف آب مقابل یک تانکربایستند,چه بازتابی خواهد داشت این رنج بی آبی  ؟  شاید به تیتریک رسانه تبدیل شودوبسیاری فعان برآورند از بی آبی.اماچه اهمیت دارد اگرزنان روستایی و مناطق فقیرنشین در سرماوگرما مجبورند اب مصرفی شان را از چشمه ها ,رودخانه ها و چاه ها تهیه کنند؟این یک تصویر عادی است .این یک رنج پذیرفته شده است.پس بازنمایی رنج هم مبتنی برنابرابری است و اینگونه است که رنج وقتی گریبان گیر تحت ستم ترین لایه های اجتماعی میشود,تداوم میابد,اما کم آبی فقط یک مثال برای شرح یک واقعیت نیست ,بلکه خود واقعیت این روزها در اکثرمناطق افغانستان است که مردم را بزحمت انداخته و به ویژه برنج زنان افزوده است.تآکیدبرزنان است,چون بحکم تقسیم کار مبتنی بر جنسیت این زنان هستند که موظف به انجام کارهای خانگی از مراقبت از کودکان و سالمندان گرفته تا حفظ بهداشت و شستشو و آشپزی هستند.کمبود آب و فقدان دسترسی به آب لوله کشی درمرحله اول زنان را در تنگنا قرار میدهدو مجبورشان میکند برای ایفایی نقش شان درجستجویی آب و راه های برای جبران محرومیت از آب به تکاپوبیفتند. درحال حاضر فقدان دسترسی یا قطع شدن اب لوله کشی در مناطق روستایی و فقیرنشین شهری زنان را به وضعیتی گرفتار کرده که به سیاق گذشته اب مورد نیازخانواده را از چشمه و رودخانه تهیه کنند یا جلوی تانکر های توزیع اب صف بکشند تا زندگی شانرا به جریان بیندازند.اگرپیش تر تصویر زن کوزه بدوش که از چشمه بخانه مراجعت میکرده,یا زنی که برای تامین نیازهای روزانه لب دریا یا به لب رودخانه می رفته الهام بخش اهل هنر بوده که زیبایی این تصویر را در شعر,نقاشی و موسیقی متجلی کنند و شاعر را بصرافت می انداخته که ” آب را گل نکنیم… روی زیبا دوبرابر شده است”؛ اما همین کنش اشنا که اینروزها تکرار میشود و زنان باظرف های پلاستیکی برای تامین آب ب تقلا افتاده اند, نه تنها زیبا و الهام بخش نیست بلکه تصویری غم انگیز و تداعی کننده رنج و محرومیتی مزمن وکهنه است. زن منطقه محروم وزن ساکن روستا اکنون مجبور است ساعات طولانی  از شبانه روز را در انتظار دسترسی به آب بگذراند و مشقت زیادی را بجان بخرد تا با چند سطل آب غذا بپزد,کودکتن را شستوشو دهد,رخت ولباس  و ظرف بشوید و همواره درین اندوه و فشار باشد که بی آبی خانواده اش  را بستوه نیاورد.درین مضیقه اوست که بیشترین اضطراب را درخانه  بی آب خود تحمل میکند و هرگونه تعلل در تامین آب ممکن است او را درمعرض شماتت و خشونت قرار دهد.

در دوره ای معاصر که مفاهیمی چون عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع از آرمان های بشر است و برخورداربودن از حداقل هلی رفاهی مانند آب,برق و موادسوخت و غذا حق مسلم مردم شناخته میشود, کم آبی مصداقی از محرومیت و ستم است و نشان میدهد که ناتوانی در مدیریت و توزیع ناعادلانه منابع چگونه زندگی توآم بارنج و مرارت را برای فقیرترین و ستم دیده ترین بخش جامعه رقم زده است.

کم آبی امروزه در اکثر مناطق افغانستان صورت خشن وبی رحم خودرا به فقیرترین مردمان این سرزمین نشان داده است وبیش از همه زندگی فقرا وزنان را دشوارتر کرده است.این قاعدع جامعه مخاطره است که خطرات و تهدیدهای ان از جمله خطرات محیط زیستی,بطور برابرتوزیع نمیشود و پیش از همه سراغ محرومان میرود. در افغانستان پیامدهای کمبود اب و عدم دسترسی به آب بیش و پیش ازهمه دامن زنان فقیر وروستایی را گرفته است.اما رنج وزحمت این بخش از جامعه اغلب پنهان می ماند و آنقدر مهم پنداشته نمیشود که غمخواری جامعه را برانگیزد.فقدان دسترسی به اب اگر چه درنگاه اول یک مشکل عمومی و فراجنسیتی بنظر میرسد,اما واقعیت ان است که زندگی زنان را بیش ازمردان تحت تاثیر قرار میدهدو نابرابری جنسیتی را تعمیق میکند.ذر شرایطی که زنان در مواجهه با بحران بی آبی قرارمیگرند, نه تنها سلامت جسمی ووضعیت بهداشت شان به خطر می افتد بلکه مجبور بتحمل تبعات فقر و محرومیت ناشی از کمبود آب میشوند واز طرفی بابازگشت بزندگی سنتی و محدودکننده  نقش های جنسیتی باشدت و جدیت بیشتر بر انها تحمیل میشود وخشونت برانها فزونی میگرد.

درحال حاضرکم ابی در مناطق از افغانستان نگران کننده است اما ظاهرا چون هنوز آب در لوله های پایتخت جریان دارد,این خطر جدی گرفته نمیشود,از طرف دیگر فقرا,روستاییان وزنان بعنوان حاشیه های غیرقابل رویت جامعه کمتر قادر به رویت پذیرکردن مشکلات شان هستند.چنین وضعیتی این نگرانی را پیش می اورد که زنگ خطری که بصدا درآمده شنیده نشودودر هیاهویی مسایل دیگرگم شود و دراین میان این واقعیت اغلب فراموش میشودکه باوجود خطرات محیط زیستی و وقوع بحران های مثل کم آبی,فقدان و عدم دسترسی به آب و نابرابری جنسیتی  ورفع ستم وخشونت از زنان به رویایی دست نیافتنی تر از پیش تبدیل میشود.                                                                  

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا