جنجال پشت جنجال (طنز)
دیروز با یکی از مردان دو زنه صحبت میکردم، برایش گفتم خبر هستی که در این اواخر جماعت شما دو زنه ها سر تیتر سوشیال مدیا شده و همه حملات خود را به طرف شما شروع کردند.
مرد دو زنه با دقت به چهره ام نگاهی انداخت و گفت: ” خب که چی؟”. من از عواقب دردناک دو زنه بودن صحبت کردم و گفتم که باید خیلی مراقب باشد، چون در این اواخر علیه دو زنه ها کمپاین “مرگ به دو زنه ها” راه اندازی شده است. مرد خندید و شروع کردن به نصیحت کردن و توصیف دنیای دو زنه. مرد در حالیکه با غرور در مقابلم مانند کوه ایستاده بود گفت: بیادر نکاح را خداوند از آسمان نازل کرده، ای عروسی دوم هم به امر پروردگار بوده که انجامش دادم، امر باریتعالی نمیبود ….”
هنوز صحبتش تمام نشده بود که صدای زنگ موبایلش به صدا در آمد. جواب داد، از آنطرف صدای زنی شنیده میشد: ” مردکه امشو زودتر بیا که مه مادرم ایناره دعوت کدیم، نبینم که خانه او شیشک رفته باشی”. مرد سرش را به علامت تائید تکان داد و با خداحافظی تماس را قطع کرد و ادامه داد: ” جان بیادر چی میگفتم؟ ها یادم آمد؛ بیادر جان چاره چی است، شیطان آدم خود آدم است نشوه که خدا نخواسته خدای ناخواسته شیطان مره بازی بته، باز اووخت…”. باز صدای زنگ موبایلش به صدا آمد، اینبار صدای زنی جوان به گوشم خورد: ” عزیزم، خبر شدم که خانه او پیره کی میری، نشوه که یکدفعه رفته باشی، امشو پیش خودم استی، بریت قابلی پلو پخته کدیم، زودی کده بیا که انتظار هستم”. مرد وقتی احساس کرد من چیزی شنیده باشم، پشت گردنش را خاراند و لبخندی زورکی زد و ادامه داد: ” بیادر خداوند گفته که بین زنان تان عدالت کنید، حالا هم خدا مهربان است، هر چند گپ اول ترا هم قبول دارم که دو زنه بودن هم جنجال است، چی کنیم که دستور خدا و شریعت است اما یک رقم کش کشک اس که پرسان نکو”. مرد دو زنه با خنده ای تلخ خداحافظی کرد و من به طرف آسمان نگاهی انداختم، دقیقا بالاتر از ابرها، خیلی دقت کردم که چطور نکاح از آسمان پایین می افتد، احساس کردم گردنم کمی شخک شده، مرد را میدیدم که از دور صدایش می آمد که پشت موبایل با کسی جنجال داشت و تیز تیز میدوید.
مهدی ثاقب




